پس از اظهارات اين زن بلافاصله ماموران تحقيقات ويژهاى را براى يافتن شريف و افشاى سرنوشت دختر نوجوان آغاز كردند. آنان با رديابى هاى گسترده توانستند پس از گذشت ۲۴ ساعت پدر سميه را شناسايى و دستگير كنند. اين متهم كه در بازجويى هاى اوليه سكوت اختيار كرده و حاضر به صحبت كردن درباره سرنوشت دخترش نبود، سرانجام در جريان بازجويى هاى فنى – پليسى لب به اعتراف گشود و طى اظهارات تكان دهنده، نحوه قتل سميه را تشريح كرد. شريف گفت؛ من از چندى پيش متوجه شدم دختر ۱۴ سالهام رفتارهاى مشكوكى دارد. ابتدا سعى كردم با آرامش با موضوع برخورد كنم و با تحقيقاتى كه انجام مى دهم بفهمم سميه چرا چنين كارهايى انجام مى دهد. او بى دليل از خانه بيرون مى رفت و وقتى ديرهنگام بازمى گشت توضيح قانع كننده يى نمى داد. بالاخره تاب نياوردم و با او دعوا كردم ولى اين كار نيز فايده نداشت چون فرزندم مرا متهم به بدبينى مى كرد و مى گفت هيچ كار خلافى انجام نداده است. پس از گذشت مدتى به تدريج به اين يقين رسيدم كه سميه با مردى رابطه دارد. آبرويم را از دست رفته مى ديدم و تحمل چنين شرايطى و برگزيدن سكوت برايم مرگ آور بود. بنابراين تصميم گرفتم سميه را بكشم و خودم را از اين ننگ نجات دهم. در اين ميان بايد شيوه يى را براى كشتن دخترم انتخاب مى كردم كه او به سزاى واقعى كارى كه انجام داده بود برسد. بالاخره مصمم شدم وى را سنگسار كنم اما از آنجا كه به تنهايى از عهده اين كار برنمى آمدم از يكى از دوستانم به نام غفور خواستم به من كمك كند و وقتى از مشكلم مطلع شد پذيرفت مرا در كشتن سميه كه لكه ننگى در خانواده بود يارى دهد. غفور چند نفر ديگر را نيز با خبر كرد و محل و زمان اجراى نقشه تعيين شد. متهم به قتل گفت؛ روز حادثه دخترم را به زور از خانه خارج كردم و به سمت ارتفاعات هلور كشاندم. او در تمام طول مسير وحشت زده بود و با اينكه مى دانست عاقبت خوشى در انتظارش نخواهد بود اما مطمئن نبود كه چه مجازاتى را براى وى در نظر گرفتهام. پس از آنكه به محل مورد نظر رسيديم دخترم را روى زمين انداختم و سنگسار او را شروع كرديم. سميه مرتب جيغ مى كشيد و با خواهش و التماس تلاش مى كرد جانش را نجات دهد اما من براى دست يافتن دوباره به آبرويم و داشتن زندگى شرافتمندانه چاره يى جز كشتن او نداشتم و پس از قتل فرار كردم. پس از اعترافات تكان دهنده متهم به قتل، ماموران تحقيقات خود را پى گرفتند و ضمن كشف جسد دختر ۱۴ ساله موفق شدند غفور را نيز بازداشت كنند. با اعترافات دومين متهم، پرونده در اختيار مراجع قضايى قرار گرفت و هم اكنون با آغاز تحقيقات مقدماتى شريف و غفور در بازداشت به سر مى برند. قتل دختر ۸ ساله توسط پدرش در يك پرونده فرزندكشى ديگر اين بار مردى دختر ۸ ساله خود را با دستانش خفه كرد. سرهنگ احمد ميرى رئيس پليس اسلامشهر با اعلام اين خبر گفت؛ طى تماس تلفنى درمانگاهى با مركز فوريت هاى پليسى ۱۱۰ مبنى بر مرگ مشكوك دختربچه ۸ ساله به نام «نرگس» بلافاصله ماموران به درمانگاه اعزام شدند و با توجه به بررسى هاى انجام شده و اظهارات حاضران پدر مقتول به نام «محرمعلى» به اتهام قتل دستگير شد. وى افزود؛ متهم ابتدا منكر قتل دختر خود شد اما بعد از بازجويى هاى انجام شده به جرمش اعتراف كرد و گفت؛ پس از آنكه من و همسرم ۴ سال قبل از يكديگر جدا شديم با دخترم به تنهايى زندگى مى كردم و به خاطر طلاق همسرم و تنهايى كه داشتم به مرور دچار اختلال روانى تا حد جنون شدم.متهم در ادامه به تشريح انگيزه خود براى به قتل رساندن دخترش پرداخت و گفت؛ شب قتل، عروسى پسرعمويم در اسلامشهر بود و دخترم مدتى بود نزد مادرش رفته بود. من به هر بهانه يى كه بود به واسطه بستگان، دخترم را از مادرش تحويل گرفتم و به مهمانى بردم اما چون در قبال فرزندم احساس مسووليت مى كردم و دوست نداشتم او در زندگى خود عذاب بكشد و نفرين او پشت سر ما باشد، خود را قانع كردم تا او را به قتل برسانم. اين مقام قضايى يادآور شد؛ متهم در پى تناقض گويى براى رو شدن وضعيت روحى و روانى اش به پزشكى قانونى منتقل شد و بنا به اظهارات روانپزشك «محرمعلى» پدر و قاتل «نرگس» بعد از طلاق دچار اختلال روانى شديد شده و حين ارتكاب جرم نيز در حالت جنون به سر مى برده است و احتمال اينكه در صورت آزادى دوباره به اطرافيان آسيب برساند، وجود دارد.
پرونده پدرى كه با انگيزه ناموسى دختر خود را با همدستى مردى ديگر سنگسار كرده است در دادسراى عمومى زاهدان به جريان افتاد.
به گزارش خبرنگار اعتماد، چند روز قبل زن جوانى در حالى كه به سر و صورت خود مى كوبيد و به شدت گريه مى كرد نزد ماموران انتظامى زاهدان مراجعه كرد و از قتل دخترش خبر داد. او گفت؛ شوهرم به نام شريف مردى بدبين و بداخلاق است كه با من و دخترم بدرفتارى مى كرد و در اين ميان سميه – فرزند ۱۴ سالهام – بيش از همه از سوى شريف مورد آزار قرار مى گرفت تا اينكه بالاخره همسرم او را به بهانه يى از خانه خارج كرد و به محل نامعلومى برد و پس از آن ديگر نه او به منزل بازگشت و نه خبرى از سميه شد.
وى افزود؛ شريف به دخترم مشكوك بود و تصور مى كرد او با مردى رابطه دارد. او چندين بار سميه را تهديد به مرگ كرده بود و روز حادثه نيز به شدت خشمگين بود و تصور مى كنم بلايى سر فرزندم آورده باشد.
اولین باشید که نظر می دهید