رفتن به نوشته‌ها

سردرگمی در تربيت نوجوانان در خارج از ايران

شناخت پدر و مادرها از رفتار جوانان در بيرون خانه کم است؛ ارزش های اجتماعی دو گروه متفاوت است؛ بچه ها در بيرون و در خانه رفتار متفاوتی دارند. شناخت بچه ها هم اگر در سنين نوجوانی به آلمان آمده باشند از محيط اطرافشان کافی نيست؛ آزادی که در بيرون خانه در اختيارشان گذاشته می شود آنها را به طغيان در خانه وامی دارد. اگر پدر و مادرها بتوانند در اين ميان راه حلی ميانی بيابند، آرامشی نسبی می تواند برقرار شود. در اين ميانه بزرگترها مجبور به نشان دادن انعطاف بيشتری هستند. مشکل با جوانان در سالهای اوليه اقامت در سالهای اول ورود به آلمان مشکلات بچه ها با خانواده ها متفاوت است. در واقع نقش پدر و مادرها با بچه ها به نوعی عوض می شود. در سالهای اول اقامت در آلمان بچه ها به دليل اينکه سريعتر زبان را ياد می گيرند و تماسشان با جامعه بيشتر است، عهده دار نقش مترجم برای کارهای اداری پدر و مادرها می شوند و به اين ترتيب در جريان تمام و کمال مشکلات خانواده قرار می گيرند؛ نوعی رابطه تازه ميان والدين و فرزندان بوجود می آيد که به کلی جديد است و هيچ يک از طرفين تعريفی برای آن ندارد. رابطه جديد را می توان نوعی بی قدرتی والدين تعبير کرد. پدر و مادرها هنوز انتظار دارند فرزندانشان رفتار در ايران را ادامه بدهند. اين انتظار با نقش تازه فرزندان همخوانی ندارد و پايه اولين تناقضات از همين جا شکل می گيرد. عدم تماس جدی شماری از والدين با جامعه به دليل ندانستن زبان مورد سوءاستفاده برخی از بچه ها قرار می گيرد. “باربارا اشتريک “، مشاور امور خارجيان، می گويد: “سالهای اول اقامت خانواده های خارجی بيشترين فشار را به بچه ها می آورد. قرار گرفتن در جريان مشکلات خانواده، دشواری های مالی و نابسامانی های اقامتی، آنها را از داشتن زندگی آزاد باز می دارد. با وجود دشوارهايی که خانواده های ايرانی در تربيت فرزندان خود با آن درگير می شوند، در مجموع به نسبت مليت های ديگر از مشکلات کمتری برخوردارند. به گمان من اين موضوع می تواند به اين علت باشد که ايرانی ها مدت اقامت نسبتا طولانی در آلمان دارند و از طريق انتقال تجربه به يکديگر کمک می کنند.” مشکلات ناتمام با جوانان در سالهای بعدی با وجود اينکه بعد از سالهای طولانی اقامت می بايد مشکلات با جوانان کمتر شود اما درگيری با خانواده ها، که بيشتر ريشه در فرهنگ آنها دارد، ادامه می يابد. در ميان گروهی از خانواده ها رفتار با دختران متفاوت از پسران است. آنها حق آزادی بيشتری برای پسران خود قائل هستند و دليل آن را در آسيب پذيری بيشتر دختران می دانند. خانواده های ايرانی در مقايسه با ديگر کشورهای اسلامی آزادی بيشتری به دخترانشان می دهند. تعداد دختران ايرانی که به دليل سخت گيری های خانواده به خانه های زنان و يا خانه های مخصوص دختران جوان مراجعه می کنند، کم است. آنچه که می تواند از بار فشار بر خانواده ها در اين زمينه بکاهد کمک گرفتن از امکاناتی است که آنها را در شناختن شرايط جديد ياری می دهد. تلاش برای اينکه بتوان وضعيت نوين را از منظری نو مورد توجه قرار داد.

وقتی پدر و مادر مستاصل و هراسان روبرويم می نشينند و با آشفتگی دنبال راه حل می گردند به سختی می توان راه حلی قطعی پيش پايشان گذاشت، به دشواری می شود برای دختر ۱۴ ساله ای که عليه خانواده قيام کرده بدون حضورخودش تکليفی معلوم کرد. مادر بی قرار اشک می ريزد و همسرش را به دليل سخت گيری هايش در رابطه با دخترش مقصر می داند: “دو شب است که خانه نيامده فقط تلفنی گفته که تا رفتار پدرش در خانه عوض نشده به خانه بر نمی گردد، امروز به مدرسه هم نرفته.” اين يک نمونه از دردل هايی است که مکرر از زبان پدر و مادرهای ايرانی در آلمان شنيده می شود.

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *