رفتن به نوشته‌ها

وجود همسرتان را عادي تلقي نکنيد

وجود همسرتان را عادي تلقي نکنيد

اگر همسر شما براي تان عادي شود، صددرصد تضمين مي کنم که در روابط شما اثري معکوس مي گذارد. هرگز و هيچوقت کسي را ملاقات نکرده ام که بخواهد عادي تلقي شود و به طور کلي عده قليلي با اين شکل تلقي در درازمدت کنار مي آيند.

به وضوح يکي از غير محترمانه ترين و نابود کننده ترين رفتارهايي که با همسر خود (يا هر کس ديگري) مي توانيم داشته باشيم، عادي و پيش پا افتاده تلقي کردن اوست. اين کار مانند اين است که به او بگوييم: «وظيفه تو است که زندگي را آسان تر کني و من بايد از تو توقع داشته باشم».

وجود همسر و کار وي براي ما به انحاء مختلف عادي فرض مي شود. به چند نمونه توجه کنيد؛ ما نقش هاي خود را از نقش هاي آنان مهم تر فرض مي کنيم. تصور مي کنيم مهم ترين سهم را در زندگي داريم و شريک ما «خوش شانس ترين افراد» است. بسياري از ما اداي کلمات «لطفاً» و «متشکرم» را فراموش کرده ايم و برخي از ما اصلاً چنين کاري نمي کنيم. ما فکر نمي کنيم که خودمان چقدر خوش شانس هستيم يا زندگي بدون همسرمان چقدر برايمان ناراحت کننده و دشوار است. گاهي از همسر خود متوقع مي شويم و رفتارمان با او کاملاً با رفتار ما با دوستمان تفاوت دارد. گاهي به جاي همسرمان حرف مي زنيم، و گاهي در باره او در حضور ديگران، به شيوه اي غير محترمانه صحبت مي کنيم. عده اي از ما تصور مي کنيم که مي دانيم همسرمان در چه مورد فکر مي کند، در نتيجه براي او تصميم مي گيريم. سپس بنا به اشتباهي معمول، توقعات بروز مي کنند: خانه اي تميز يا غذايي گرم، يا مبلغي براي پرداخت قبوض، يا چمن هاي باغچه که بايد کوتاه شود؛ بالاخره آنان همسر ما هستند. آنها بايد اين کارها را انجام دهند. در حالي که فقط عده کمي از ما حقيقتاً به حرف هاي همسرمان گوش فرا مي دهيم يا در احساسات و هيجانات او شريک مي شويم، البته مگر آنکه سخن او با آنچه براي ما جالب است همخواني داشته باشد. مي توان همينطور به موارد مختلف اشاره کرد اما مطمئنم نکته را دريافته ايد.

تعجبي ندارد که بسياري از ازدواج ها به طلاق منجر مي شوند و بقيه نيز سخت و کسالت آور هستند و چندان رضايت بخش نيستند. اين مطلب امري بسيار بديهي است، اما ما بنا به دلايلي به اشتباه خود ادامه مي دهيم و شريک زندگي خود را بي ارزش مي انگاريم.

نقطه مقابل اين قضيه نيز صادق است؛ تقريباً هيچ چيز به اندازه احساس تقدير و با ارزش بودن به فرد حس خوبي نمي دهد. به ياد بياوريد نخستين دفعه اي که همسرتان يا افراد مهم ديگر را ملاقات کرديد چه احساس خوبي داشتيد. عامل اصلي که در اين احساس عشق و محبت دخيل بود، قدرشناسي حقيقي شما از يکديگر بود. از جملاتي شبيه به اين استفاده مي کرديد «خوشحالم که صدايت را مي شنوم»، «از تماس تلفني تو متشکرم» شما تشکر خود را به طريقي بيان مي کرديد (از يک تعريف ساده گرفته تا يک هديه کوچک، کارت يا ظاهري مهربان). از هر فرصتي براي بيان تشکر خود بهره مي برديد و عشق خود را امري بديهي و عادي تلقي نمي کرديد.

بسياري از افراد معتقدند که از دست دادن حس قدرشناسي نسبت به يکديگر در زندگي زناشويي امري اجتناب ناپذير است؛ اما اينطور نيست! شما بر قدرشناسي و تشکر صد درصد کنترل داريد. اگر تصميم بگيريد که تشکر و قدرشناسي خود را ابراز نماييد، چنين خواهيد کرد. هر چه بيشتر به اين کار مبادرت ورزيد بيشتر متوجه موارد قابل سپاسگزاري و تشکر خواهيد شد و اين عادتي بسيار ارضاء کننده است.

همسر من از قدرشناس ترين افرادي است که تاکنون شناخته ام. او مرتباً به من ابراز علاقه مي کند و مي گويد چقدر خوش شانس است که با من ازدواج کرده است. من نيز سعي مي کنم يادم باشد همين مطلب را به او بگويم چون دقيقاً اين احساس را دارم. هر بار که او قدرشناسي خود را نسبت به من ابراز مي دارد، عشق من نسبت به او افزايش مي يابد و او نيز به من اطمينان مي دهد که متقابلاً همين احساس را دارد. ما اين کار را براي دريافت عشق نمي کنيم بلکه انجام اين کار از اين روست که از با هم بودن به عنوان دوست يا شريک زندگي احساس خوشحالي مي کنيم.

مثلاً هنگامي که براي اجراي سخنراني مدتي از خانه دور هستم، او پيامي زيبا براي من مي فرستد که بسيار سپاسگزار است که من اين چنين سخت براي خانواده تلاش مي کنم. همزمان با آن من نيز پيامي براي او ارسال مي کنم، که من نيز خيلي متشکرم که او مي خواهد و مي تواند در غياب من در خانه با بچه ها باشد و از لحاظ عاطفي عشق مورد نياز آنها را که سزاوار آن هستند بر آنها نثار کند. هر دو نفر ما صادقانه حس مي کنيم در يک جبهه هستيم و ديگري متقابلاً فداکاري مي کند. سپس هنگامي که او در خارج از خانه و من در خانه هستم، شکل تعريف متفاوت مي شود. او از من ممنون است که مي خواهم و قادرم در خانه باشم و در مقابل من نيز از او متشکرم که با وجود دور بودن از خانه، به نحوي سهمي در خانواده ايفا مي نمايد.

من و همسرم بيش از 15 سال است که با يکديگر زندگي مي کنيم و يکديگر را بيش از پيش دوست مي داريم. من مطمئنم اين تصميم که هيچوقت براي هم عادي و پيش پا افتاده نشويم يکي از دلايل مهم محقق شدن عشق ماست. مطمئن هستم با تجربه کردن اين روش از قدرت آن مبهوت مي مانيد. فراموش کنيد که چه «مي گيريد»، صرفاً بر اين تمرکز کنيد که چه «مي دهيد». من معتقدم اگر مصمم شويد که شريک خود را بي ارزش تلقي نکنيد، او نيز متقابلاً همين کار را خواهد کرد. سپاسگزاري حس خوبي به فرد مي دهد. آن را امتحان کنيد و مطمئن باشيد از آن نتيجه مي گيريد.

منبع: کتاب از کاه کوه نسازيد

ترجمه سهيلا موسوي رضوي

لينک ها

عشق و زندگي

پنج کليد خوشبختي

چگونه در دل شوهر راه يابيم؟

احترام به تفاوت ها در زندگي زناشويي

کتاب هاي «روان شناسي»، «خانواده» ، «زنان» و «متفرقه» در فروشگاه اينترنتي تبيان
اگر همسر شما براي تان عادي شود، صددرصد تضمين مي کنم که در روابط شما اثري معکوس مي گذارد. هرگز و هيچوقت کسي را ملاقات نکرده ام که بخواهد عادي تلقي شود و به طور کلي عده قليلي با اين شکل تلقي در درازمدت کنار مي آيند.

به وضوح يکي از غير محترمانه ترين و نابود کننده ترين رفتارهايي که با همسر خود (يا هر کس ديگري) مي توانيم داشته باشيم، عادي و پيش پا افتاده تلقي کردن اوست. اين کار مانند اين است که به او بگوييم: «وظيفه تو است که زندگي را آسان تر کني و من بايد از تو توقع داشته باشم».

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *