رفتن به نوشته‌ها

چرا طلاق را زشت نمیدانیم؟

« این روزها وارد هر محفل و مجلسی، اعم از خانوادگی، فامیلی و اجتماعی که می‌شویم سخن از آمار طلاق و متارکه و جدایی زن و شوهرهای جوانی به میان می آید که چند سالی بیش از شروع زندگی مشترک آنان سپری نشده است.

از همین روی، پا به سن گذاشته‌ها معترض این اوضاعند و از زن و شوهرهای جوانی که این چنین سهل پیوند زناشویی را می گسلند و زخمی بر پیکر جامعه وارد می سازند شکوه دارند. آنان می گویند: « ما نیز در بدو زندگی با سختی ها و تنش ها و ناملایمات بسیاری دست به گریبان شدیم، اما این همه را تاب آوردیم، چون می دانستیم که زندگی مشترک دشواری‌هایی دارد و جز با مدارا و مقاومت و مبارزه نمی توان به جنگ آن دشواری‌ها رفت.

اما، متحیر جوانان امروزی هستیم که ادعای «سخت ورزی» آنان گوش فلک را کر، کرده است! اما، به هنگام مواجهه با دشواری‌های زندگی مشترک، سر تسلیم فرود می‌آورد و برای پاک کردن صورت مسئله، به جای گشودن گره از آن، رو به سوی داد‌گاه‌ها و دفترخانه‌ها می‌نهند و «توافقی» امضای خود را بر ذیل برگه تسلیم خویشتن می نهند…».

چرا جوانان تازه به هم پیوسته جامعه ما این چنین پدر و مادران پا به سن گذاشته را آزرده خاطر ساخته اند و اسباب رنجش و تکدر خاطر و نارضایتی آنان را موجب شده‌اند؟ این زوج‌های جوان چاره‌ای جز «فروپاشی» زندگی مشترک و پیوستن دگرباره به خیل نه چندان کم شمار مجردها نداشته اند؟

آیا زن و شوهرهای جوان نمی توانند از عقلانیت خدادادی و مهارت‌های کلامی و زبانی خود برای گره گشودن از مشکلات مشترک و از میان راندن تنش های مستمر و اعاده عشق از دست رفته بهره گیرند و به جای گام نهادن در مسیر دادگاه خانواده، گام در طریق «سعادت مشترک» و «تفاهم مستمر» نهند؟ در خصوص هر یک از این پرسش‌ها حرف و سخن بسیار گفته شده است. به ویژه پیرامون رو آوردن شماری از زوج‌ها، به ویژه زوج‌های جوانی که اغلب کمتر از 5 سال از شروع زندگی مشترک آنها سپری گشته است، سخن‌ها گفته شده است.

عده‌ای علت را در مشکلات شخصی، درآمد کم، بیکاری و اشتغال در مشاغل نامرتبط یا تحصیلات و مهارت و جز آن جستجو کرده اند. عده‌ای، از سهم و نقش اعتیاد خانمانسوز به مواد افیونی و الکلی سخن گفته اند، گروهی «مداخله» خانواده‌ها را ذی سهم و ذی نقش دانسته‌اند.

بی نیاز به هیچ حجتی هر سه این عوامل می‌توانند «بسترساز» تنش‌های درون خانوادگی و وقوع پدیده آسیب‌زای طلاق شوند. اما، شواهد دقیق پژوهشی، به ویژه آن دسته از شواهدی که از طریق گفتگوهای ژرف بالینی با زوج‌های متارکه‌ ای یا آنانی که در آستانه متارکه بوده‌اند، به دست آمده است، حکایت از آن دارد که عوامل دیگری هستند که سهم و نقششان در طلاق فزون تر از عوامل سه گانه مذکور است. در سطور زیر آن عوامل «پراهمیت» در قالب چند بند مرور می شوند.

یک. افت اخلاقی؛ وقتی از جوانان جامعه پرسش شود که چرا ازدواج می‌کنید؟ بسیاری از آنان بلافاصله از عامل نیرومندی به نام «آرامش» سخن به میان می آورند؛ آنان ازدواج می‌کنند تا در کنار یکدیگر آرامش عمیق را تجربه نمایند. نیازی به حجت نیست که تنها با «اخلاقی زیستن» و «اخلاقمند رفتارکردن»” است که می‌توان به چنین آرامشی دست یافت. از میان خصائص آمار اخلاقی «صراحت» و «راستگویی» پیوند نیرومندتری با آرامش درون خانواده دارند و چه راست گفته اند که: «آرامش نمی‌تواند در خاک دورویی جوانه بزند» و یا به تعبیر فرزانه اندیشمندی « آرامش ژرف را تنها در صراحت و شفافیتی همچون بلور می توان سراغ گرفت» و نشان کرد.

بنابراین، وقتی راستگویی‌ جای خود را به دورویی می دهد و صراحت، صحنه را برای ابهام و پنهانکاری ترک می کند، می‌توان انتظار داشت که زندگی زناشویی در سراشیبی سقوط و فروپاشی قرار گیرد و البته می بایست فرمایش نبی مکرم اسلام را هماره آویزه گوش کرده که «النجاه فی الصدق» باید همواره ملازم راستی و همیشه راستگو بود.

دو. رواج روز افزون فردگرایی؛ زندگی شهری و استفاده روزافزون از فن آوری‌های دیجیتال و فضای سایبر و … از یکسو، و عدم پرورش بسنده مهارت‌های تعاملی و نیز رواج «خود- محوری» از دیگر سو، موجب افزایش فردگرایی و کاهش «معاشرت اجتماعی» شده است. به همین سبب، برای گروهی از زوج‌های بریده از پیوند و معاشرت با بستگان، سر به سر هم گذاشتن، گیر دادن به یکدیگر و ایجاد دعوا و تنش به «محرکی جایگزین» معاشرت تبدیل شده است. آنان «هشیار» و «ناهشیار» یکدیگر را آزار می دهند و خلاء ارتباطی خود را این چنین پر می‌نمایند.

از آن گذشته، فردگرایی زمینه را برای خودخواهی و از میان رفتن بخشش و ایثار و همراهی مهیا می سازد. هر یک از آنان تا بدانجا پیش می‌روند که قادر به دیدن مسائل از دریچه چشم دیگری نیستند و جرم شکاف میان آنان روز به روز عمیق تر می‌گردد.

سه. فقدان سرمایه گذاری؛ قدما گفته اند که «عاشق شدن سهل است اما عاشق ماندن دشوار» چه، برای استمرار عشق باید «هزینه» کرد. به ویژه وقتی صحبت از روابط زن و شوهری است این هزینه کردن و «سرمایه گذاری» اهمیتی دو چندان می یابد. اما، شواهد نشان می‌دهد که شماری از زن و شوهرهای جوان، به ویژه آنهایی که سرانجام گام در راه طلاق می نهند، چند ماهی پس از قرارگرفتن در زیر یک سقف، چنین می پندارند که شاهد مقصود را در آغوش کشیده اند و اینک دیگر در اختیار داشتن آن نیازی به «وقت» و «هزینه» و «سرمایه گذاری» و جز آن نیست. غافل از آنکه، استمرار موفقیت آمیز زندگی زناشویی از نظر «عاطفی» و «ارتباطی» و «مادی» و … به «سرمایه» ای بسیار بیش از دوران آشنایی و نامزدی و عاشق شدن دارد.

اگر پیش از آن دو طرف با «توجه محدود» ، «ابراز عاطفی اندک» و هزینه قلیل به وجد می آمدند و رضایت خاطرشان مضاعف می‌شد، اینک «توجه نامحدود» یکدیگر را خواهانند، ابراز عاطفی مستمر را خواستارند و بیش و کم همواره مستقیم و غیر مستقیم در دسترس بودن را طالبند و دگر غیر از این شود، اندک اندک عشق رنگ می بازد، بذر سوء تفاهم ها جوانه می زند، رنجش‌ها افزون می شود و نسنجیده سخن گفتن ها عرف می گردد. چه، به درستی گفته اند که ز جایی که رنجیده باشد کسی، سخن‌ها نسنجیده گوید بسی.

چهار. ادراک ناصحیح پیش از ازدواج؛ گروهی از جوان‌ها پیش از ازدواج چنین می پندارند که با همسرگزینی، تمامی مشکلات رخت بر می بندد و آنها هر روزه زیستن در «جزیره امن» زندگی مشترک را تجربه خواهند نمود. چنین ادراکی از یک سو ریشه در ویژگی های «عشق افلاطونی» دارد که شماری از زوج‌ها پیش از ازدواج آن را تجربه می کنند و از دیگر سو از فقدان آموزش ها و آگاهی بخشی های پیش از ازدواج ناشی می‌شود. از همین روی چند صباحی پس از ازدواج بسیاری از مزدوجین با خود می گویند که: چو عاشق شدم گفتم بردم گوهر مقصود ، ندانستم که این دریا موج خون فشان دارد.

البته، شماری از زوج های جوان پس از رو به رو شدن با واقعیت های زندگی مشترک، در پی چاره بر می آیند و با کسب مهارت‌های لازم تنش ها را از میان می رانند و مسیر آرامش و سعادت را پی می جویند. لیکن، شماری از آنان، یعنی همان‌هایی که زندگی زناشویی را به «صحنه نبرد»” و کارزار تبدیل می نمایند و سرانجام راهی دفترخانه ها می ‌شوند، در فراگیری چنین مهارت‌هایی غفلت ورزیده و خود و خانواده و جامعه را متضرر می سازند.

پنج. مسئولیت گریزی؛ شماری از جوانان بینش ناصحیحی پیرامون ازدواج دارند. آنان چنین می پندارند که ازدواج قراردادی است که می توان آن را فتح نمود و خاتمه بخشید. حال آنکه، هر انسان عاقلی می داند که ازدواج تعهدی است بی بدیل و مسئولیتی است تعالی بخش.

نیازی به حجت نیست که آدم‌های ضعیف از مسئولیت گریزانند و بیش از آنکه مورد اتکای دیگران باشند در پی جستن تکیه گاهی اند که چند روزی بر آن تکیه زنند تا فشار حاصل از سختی ها آنان را بر زمین نکوبد. لیکن، آدم قوی «مسئولیت پذیر» است ، چاره مشکل را در خود می جوید و می کوشد تا همواره تکیه گاهی محکم برای دیگران باشد. چه، به قول آن اندیشمند: « اگر تکیه گاه نمی‌توانی شد، افتادن به از تکیه کردن».

شش. تقلید کورکورانه از فرهنگ بیگانه؛ به سبب پدیده هایی همچون «فر هنگ‌پذیری»(acculturation )، «اشاعه فرهنگی»(cultura division)، «تهاجم فرهنگی» (cultura invasion) و نیز از طریق رسانه های جمعی (mass media) برخی عناصر بیگانه، به ویژه عناصر منفی، به ویژه غربی ، وارد فرهنگ شده‌اند. شماری از جوانان تازه ازدواج کرده چشم و گوش بسته و بدون تامل پیرامون غنای عناصر فرهنگی خودمان، به تقلید از آن فرهنگ‌ها پرداخته و خوشبختی را در پاک کردن صورت مسئله و نه «چاره جویی مسئولانه» برای از میان راندن تنش های زناشویی می یابند.

خلاصه آنکه، آنچه در چند سال اخیر نرخ طلاق را در کشورمان فزونی بخشیده است و آن را به یک آسیب‌ اجتماعی تبدیل نموده است، نه یک عامل بلکه چند عامل کلیدی است که هر یک سهمی از وقوع این پدیده را تبیین می نمایند. به همین سبب، برای پیش گیری از استمرار روند افزایش سالانه نرخ وقوع طلاق ، هر یک از جوانان باید چاره را در خود، و نه در بیرون خود، جستجو کند. بی‌تردید ، با تغییر درون و تلاش برای کسب مهارت‌های با هم زیستن می توان این معضل اجتماعی را چاره نمود و این‌گونه است که در کتاب آسمانی‌مان تمام آیات در جهت محدود کردن افراد برای انجام طلاق و ترغیب ایشان به رجوع و بازگشت می باشد و اصل بر رفع اختلافات زناشویی گذاشته شده است و از طلاق بعنوان منفورترین حلال نام برده شده است و از این واقعه عرش الهی می لرزد و البته هیچ وقت دیر نیست و برای شروع مجدد زمان را از دست ندهید.»

سعید منتظر المهدی

منتشر شده در بهداشت روحی و روانی خانوادهطلاقمقالات

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *