رفتن به نوشته‌ها

نقش خانواده در بهداشت رواني

نقش خانواده در بهداشت رواني ( قسمت اول ) كاربر محترم اين مطلب در پنج قسمت ارائه خواهد شد. خانواده خانواده نظام اجتماعي پويايي است كه براي خود ساختار، اجزاء و قواعدي دارد و در بين تمامي نهادها ، سازمان ها و تأسيسات اجتماعي ، نقش و اهميتي خاص و بسزا دارد . خانواده در زمره ي عمومي ترين سازمان هاي اجتماعي است و نشان يا نماد اجتماعي شمرده مي شود و برآيند يا انعكاس از كل جامعه است . در يك جامعه ي منحط ، خانواده نيز خود به خود منحط خواهد بود و بالعكس. بنابراين خانواده را مي توان معياري براي شناخت آسيب هاي اجتماعي دانست و براي پي بردن به علل اين انحرافات ، به خانواده مراجعه كرد. كيفيت روابط خانواده هر نظام براي خود اجزايي دارد. در نظام خانواده اجزاء مهم عبارت است از رابطه مادر با خود و با پدر، و رابطه ي پدر با خود و با مادر. چگونگي اين روابط كيفيت خانواده را مشخص مي سازد. خانواده مانند هر نظام اجتماعي نيازهاي اوليه دارد . از جمله اين نيازها عبارت اند از : احساس ارزشمندي ، احساس امنيت فيزيكي ، احساس صميميت و به هم وابستگي ، احساس مسئوليت ، نياز به انگيزه ، نياز به شادي ، نياز به تأييد و تصديق و بالاخره نيازهاي روحي و معنوي . خانواده همچنين به پدر و مادري احتياج دارد كه به برقراري يك رابطه سالم باهم متعهد باشند و آن قدر احساس امنيت كنند كه بتوانند فرزندان خود را به دور از آلودگي ها پرورش دهند. خانواده همچنين مانند ساير نظامهاي اجتماعي به توليد ( غذا ، لباس ، مسكن) ، به حفظ روابط عاطفي ( نوازش و محبت ) ، به روابط خوب ( عشق و صميميت )، به خود شكوفايي ، به تحريك ( هيجان ، رقابت ، نشاط ) و به وحدت ( احساس تعلق و اتفاق ) احتياج دارد . خانواده ، گروه كوچكي است كه از زن و شوهر و فرزند يا فرزندان تشكيل مي شود. عضو خانواده بودن ، يعني در نوعي شبكه عاطفي سهيم شدن ، به يك گروه اجتماعي تعلق داشتن ، تاريخ مشترك داشتن و به محيط زندگي خاصي عادت كردن. اهميت خانواده نيز به خاطر همين دستاوردهاست. هارلوك Elizabet Harlock خانواده را به صورت يك سيستم متعامل و پيچيده تعريف مي كند . ابتدا زن و شوهر با تشكيل خانواده ، اين سيستم متعامل را بنيان مي نهند و سپس با ورود هر كودك و يا هر فرد ديگري ( مثل پدر و مادربزرگ ) اين سيستم پيچيده تر مي شود. به عنوان مثال ، در خانواده تك فرزندي فقط سه رابطه تعاملي وجود دارد در حالي كه در خانواده سه فرزندي ، ده رابطه تعاملي وجود خواهد داشت . روابط كودك و والدين و ساير اعضاي خانواده ، چون شبكه و نظامي درهم پيچيده است كه افراد آن در كنش متقابل با يكديگرند . اين نظام در مجموعه اي از نظام هاي بزرگتر همچون محله ، جامعه شهري و جامعه ي گسترده تر قرار گرفته است . انتقال سنتها وباورها خانواده از اين نظر نيز اهميت دارد كه محل انتقال سنتها ، باورها و انواع مختلف شناختهاست . ( از شيوه غذا خوردن تا افكار سياسي ) . خانواده از طريق اجتماعي بارآوردن كودك ، ميراث فرهنگي آماده و تجربه شده به وسيله نسلهاي گذشته را در اختيار كودك مي گذرد. به طور كلي درخانواده است ، كه كودك اولين قدمهاي اجتماعي شدن را برمي دارد و درنهايت به موجودي كاملاً اجتماعي تبديل مي شود. خانواده اسم خود را به كودك انتقال مي دهد و بدين وسيله او را در مسيري مي اندازد و در شبكه اي از خويشاوندي قرار مي دهد كه چند نسل را در برمي گيرد. بنابراين ، خانواده اولين هويت اجتماعي فرد را فراهم مي آورد . موقعيت اجتماعي والدين ، موقعيت اجتماعي كودك را در بيست سال اول زندگي تعيين مي كند . محل سكونت خانواده ، به طورعيني بافت هاي اجتماعي و فرهنگي مؤثر بر كودك را مشخص مي كند . بالاخره شغل والدين ، كودك را در طبقه اجتماعي معيني جاي مي دهد . بنابراين خانواده اولين محيطي است كه در آن اولين پايه هاي اجتماعي شدن گذاشته مي شود . خانواده ، كودك را درشبكه اي از روابط عاطفي ، اجتماعي ، تاريخي و محيط زندگي خاصي قرار مي دهد و براي كودك ميراث فرهنگي به ارمغان مي آورد، اين كه گذشته اي دارد ، بايد طبق آداب و سنن خانواده و فرهنگ خود زندگي كند و او را وادار مي كند كه آداب معاشرت ياد بگيرد ، براي خود ايدئولوژي خاص داشته باشد و درصورت لزوم احساسات خود را بروز دهد يا پنهان نگه دارد . خانواده با الگو قرار گرفتن، به كودك ياد مي دهد كه چگونه بايد رفتار كند و چگونه با اجتماع سازگار شود . همچنين خانواده ياد مي دهد كه زن و مرد نقش هاي متفاوتي دارند و هركس بايد مطابق با جنس خود رفتار كند . خلاصه اين كه خانواده ، كودك را يك موجود اجتماعي بار مي آورد . خانواده جايگاهي است كه آنجا در آيينه چشم پدر و مادر، خود را تماشا مي كنيم . براي نخستين بار خود را مي بينيم ؛ احساس صميميت را درك مي كنيم ؛ مي آموزيم كه احساس چيست و چگونه مي توانيم آن را ابراز كنيم و اين پدر و مادر هستند كه احساسات قابل قبول را مشخص مي سازند، آنها هستند كه اجازه ها را صادر مي كنند و احساسات ممنوع را مشخص مي سازند. رشد كودكان در خانواده بيشتر متأثر از همين ارزش گذاري ها و گرايش ها ي اخلاقي ، عاطفي و اجتماعي است . از اين رو خانواده به عنوان يكي ازعوامل مؤثر در رشد ، در رديف ساير عوامل قرارمي گيرد . هر خانواده داراي نظام و ساختار خاصي است كه مي توان آن را به سه نوع كلي دسته بندي كرد : والدين سهلگير، والدين سختگير ، والدين مقتدر خانواده نظام اجتماعي پويايي است كه براي خود ساختار، اجزاء و قواعدي دارد و در بين تمامي نهادها ، سازمان ها و تأسيسات اجتماعي ، نقش و اهميتي خاص و بسزا دارد . خانواده در زمره ي عمومي ترين سازمان هاي اجتماعي است و نشان يا نماد اجتماعي شمرده مي شود و برآيند يا انعكاس از كل جامعه است . در يك جامعه ي منحط ، خانواده نيز خود به خود منحط خواهد بود و بالعكس. بنابراين خانواده را مي توان معياري براي شناخت آسيب هاي اجتماعي دانست و براي پي بردن به علل اين انحرافات ، به خانواده مراجعه كرد.

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *