رفتن به نوشته‌ها

پديده ازدواج دختران مسن و پسران جوان

زن و مرد مغازه را ترك مي‌كنند. فروشنده همچنان با نگاهي متعجب بدرقه‌شان مي‌كند و آنها در حالي دور مي‌شوند كه ذهن هر كدامشان پر از هزاران اگر و شايد ريز و درشت است كه همگي در نهايت به اين پرسش مي‌رسد: «آيا ما واقعا خوشبختيم؟»

در چند سال اخير، روند همسريابي و ازدواج جوانان، تغييرات قابل توجهي داشته است كه بالاتر بودن سن زوجه نسبت به زوج در ازدواج يكي از اين موارد است؛ طوري كه در حال حاضر تعداد ازدواج‌هايي كه سن زوجه، 10سال تا 20سال بيشتر از زوج است، در 3ماهه اول سال 86 ، 1059 مورد بوده كه اين رقم در مدت مشابه سال 87 به 1049 مورد رسيده است. آخرين آمار رسمي سازمان ثبت احوال از افزايش ازدواج دختران با پسراني كه چندين سال از آنها كوچك‌ترند، حكايت مي‌كند. در 08/2 درصد ازدواج‌هاي ثبت شده در 3ماهه اول سال 86، سن زوجه 2 سال بيشتر از زوج بوده كه اين رقم در 3 ماهه اول سال جاري به 17/2 درصد رسيده است. اين در حالي است كه درصد طلاق همين گروه سني در 3ماهه اول امسال نسبت به سال گذشته 17/0 درصد افزايش داشته است.

در 3 ماهه اول سال 1386 حدود 13هزار و286 مورد ازدواج در كشور ثبت شد كه سن زوجه بيش از 20 سال بيشتر از زوج بوده كه اين نوع ازدواج در مدت مشابه سال 87 به 208 مورد معادل 57/57 درصد افزايش يافته است كه البته افزايش تعداد ازدواج‌هايي كه سن زوج 20 سال بيشتر از زوجه هست نيز در حال افزايش است؛ طوري كه در بهار سال 86 حدود 2943‌فقره ازدواج از اين دست در كشور ثبت شده كه اين رقم در 3 ماهه اول سال 87 به 3019 مورد افزايش يافته است. همچنين تعداد طلاق در زناني كه 20 سال از همسران خود بزرگ بوده‌اند، در 3 ماهه اول سال 87 حدود 47 مورد بوده؛ در حالي كه اين رقم در مدت مشابه سال 86 تنها 35 مورد بوده است.

عروس‌هايي مسن‌تر از داماد

تفاوت‌هاي زندگي‌هاي ديروزي و امروزي و شرايط مادي، اجتماعي و روحي و رواني مردمي كه در اين دوره‌ها زندگي مي‌كنند، سنت‌هاي حاكم بر مقوله ازدواج در هريك از اين دوره‌ها را تحت تاثير قرار مي‌دهد كه ازدواج دختران با پسران كم‌سن و سال‌تر از خودشان يا به عبارت ديگر ازدواج پسران با دختراني بزرگ‌تر از خودشان از جمله اين پديده‌هاي نوظهور در جامعه است كه اگرچه هنوز عموميت پيدا نكرده؛ اما آمارهاي به دست آمده از مراجع قانوني همچون سازمان ثبت احوال، گوياي اين واقعيت است كه طي سال‌هاي اخير چنين ازدواج‌هايي هرچند با حركتي آرام؛ اما از روند روبه رشدي در جامعه برخوردار بوده است. امروز كم نيستند دختراني كه در جواني، تب رفتن به دانشگاه و مستقل شدن در آنها داغ بوده و احساس مي‌كردند ازدواج، مانعي بر سر راه پيشرفتشان است، در نتيجه پيشنهادهاي ازدواج را رد كرده يا جواب منفي مي‌دادند؛ اما اكنون به سني رسيده‌اند كه تنهايي آزارشان مي‌دهد و مردان كمتري خواهان ازدواج با آنها هستند، درنتيجه اين دختران حاضرند براي خلاص شدن از حرف و حديث‌هاي اطرافيان و نگاه جامعه، با پسراني كوچك‌تر از خودشان ازدواج كنند.

وقتي پول حرف اول را مي‌زند

گفتگو با برخي از زوج‌هايي كه به اين شيوه با يكديگر ازدواج كرده‌اند، گوياي اين است كه شرايط مناسب مالي و برخورداري از رفاه اقتصادي دختران يا زنان مطلقه، يكي از مهم‌ترين دلايلي است كه پسران را ترغيب به ازدواج با چنين دختراني مي‌كند و در واقع موجب مي‌شود با وجودي كه شرايط سني چنين مرداني، اين امكان را به آنها مي‌دهد تا با دختراني به مراتب كم‌سن و سال‌تر از خودشان نيز ازدواج كنند؛ اما عدم برخورداري از شرايط مالي و شغلي مناسب در پسران موجب مي‌شود كه به‌رغم تمام مشكلات و نگرش منفي خانواده و جامعه به چنين ازدواج‌هايي تن دهند، اگرچه نمي‌توان با قاطعيت گفت كه عشق و علاقه در چنين ازدواج‌هايي جايگاهي ندارد يا هيچ‌گاه عشق و علاقه نمي‌تواند دليل اصلي چنين پيوندهايي باشد؛ اما نبايد تاثير برخورداري از شرايط و امكانات مناسب مالي و اقتصادي در ازدواج پسران با دختراني بزرگ‌تر از خودشان را ناديده گرفت.

دقيقا به همين دليل است كه رفاه بالاي مالي، پسران جوان را به سمت زنان مسن‌تر از خود مي‌كشاند. زناني كه با مردان كوچك‌تر از خود ازدواج مي‌كنند، در حقيقت نه‌تنها نقش همسر بلكه نقش يك مادر را براي همسر جوان خود ايفا مي‌كنند و شوهران خود را مانند يك فرزند حمايت و تر‌و‌خشك مي‌كنند؛ تنها به اين قيمت كه در مقابل از حمايت روحي و رواني اين مردان به عنوان يك همسر برخوردار شوند؛ اين در حالي است كه به دليل سابقه فرهنگي و كليشه‌هاي سنتي در مورد اين نوع ازدواج‌ها، گاهي زنان مجبور به تحمل فشارها، مشكلات ريز و درشت، حرف و حديث‌ها و گوشه و كنايه‌هاي اطرافيان و دوستان شده و به دليل نوع ازدواجشان مورد اتهام و حتي تمسخر قرار مي‌گيرند. البته پسران نيز به عنوان روي ديگر سكه اين نوع ازدواج‌ها، طي سال‌هاي آينده، مشكلات كوچك و بزرگ اين نوع ازدواج‌ها را در كنار همسران خود تجربه مي‌كنند.

طرد شدن از خانواده

هرچند در چنين ازدواج‌هايي، پسران به عنوان يك طرف اين رابطه به اين پيوند زناشويي با هر هدف و بهانه‌اي رضايت دارند؛ اما در اين ميان بسياري از خانواده‌ها با اين شيوه همسرگزيني فرزندانشان مخالفت كرده و در اكثر موارد اين مخالفت‌ها تا جايي پيش مي‌رود كه پسرشان را از خانواده طرد مي‌كنند و اين قطع چندساله روابط در نتيجه شكافي عميق ميان خانواده‌ها به وجود مي‌آورد. اگرچه نبايد و نمي‌توان از برخي عواقب و پيامدهاي چنين ازدواج‌هايي غافل شد، از جمله در سال‌هايي نه‌چندان دورتر از آغاز زندگي مشترك اين زوجين وقتي مرد جوان در آستانه سي و چند سالگي، خود را در مقابل همسري كه بيش از 10 سال از او بزرگ‌تر است، مي‌بيند، سرخوردگي شايد كمترين حس ناخوشايندي باشد كه سراغ اين دسته از مردان مي‌آيد. وقتي در جمع دوستان و همكاران يا حتي هنگامي كه در خيابان كنار همسرشان قدم مي‌زنند، همه فكر مي‌كنند كه اين زن مادرش است، نه همسرش!

البته ازدواج پسران با زنان بزرگ‌تر از خود، جامعه را در برابر بحران جديدي قرار خواهد داد و آن محدود شدن فرصت‌ ازدواج براي دختراني است كه در سن ازدواج قرار دارند.

آنقدرها هم بد نيست

دكتر سيدهادي معتمدي، پژوهشگر مسائل اجتماعي و مدرس دانشگاه در گفتگو با «جام‌جم» شيوع پديده ازدواج دختران با پسران كوچك‌تر از خود يا به عبارت ديگر، ازدواج مرداني با دختران سن بالا در جامعه را به حدي نمي‌داند كه موجب نگراني متوليان بحث ازدواج و ايجاد احساس خطر در اين زمينه شود؛ چراكه جامعه را همانند موجودي زنده و پويا مي‌داند كه با قابليت درك صحيح خلا‡هاي موجود مي‌تواند خود را با شرايط خاص تطبيق دهد و چه بسا در شرايط امروز كه برخي دختران به هر دليل امكان پيدا كردن زوج مناسب خود را نداشته‌اند، پذيرش اين امر از سوي جامعه مردان كه به ازدواج با دختراني بزرگ‌تر از خودشان تن دهند، براي جلوگيري از افزايش آمار دختران مجرد در سنين بالا بد نيست؛ اما به شرطي كه بدرستي مديريت شود.
شرايط مناسب مالي دختران يكي از مهم‌ترين دلايلي است كه پسران را ترغيب به ازدواج با چنين دختراني مي‌كند

معتمدي در پاسخ به اين پرسش كه تا چه حد مي‌توان به دوام و پايداري چنين ازدواج‌هايي اميدوار بود، مي‌گويد: اگرچه ممكن است در ساختار ذهني ما، چنين ازدواج‌هايي، كاري خطا به نظر برسد و تصور عموم بر اين باشد كه احتمال عدم تفاهم و سازگاري و بروز اختلافات شديد خانوادگي طي چند سال آغازين زندگي مشترك بوضوح خود را نشان خواهد داد؛ اما واقعيت اين است كه نمي‌توان در اين زمينه نظر قطعي صادر كرد؛ چراكه اين امر پديده‌اي جديد است و هنوز به حدي در جامعه جا نيفتاده كه بحران‌ساز شود.

از سوي ديگر، آمار زوجيني كه با چنين شرايطي ازدواج كرده‌اند و به هر دليل به مراكز مشاوره مراجعه مي‌كنند بسيار كم است، بنابراين براي اين‌كه بدانيم چنين ازدواج‌هايي آيا از دوام لازم برخوردار است، بايد زمان بيشتري سپري شود تا بتوان بررسي و مطالعات ميداني دقيقي در اين زمينه انجام داد.

معتمدي با اشاره به اين مساله كه بررسي‌هاي آماري نشان مي‌دهد، با اين كه تعداد پسران بيشتر از دختران است؛ اما تعداد دختران آماده ازدواج 5/1 ميليون بيشتر از پسرها هستند، تاكيد مي‌كند: با در نظر گرفتن چنين شرايطي، نمي‌توان از نقش مسائل اقتصادي و مادي از يك‌سو و بيكاري و معضل اشتغال كه براي پسران بيشتر خودنمايي مي‌كند و همين مساله، زمينه‌اي براي افزايش تمايل ازدواج پسران با دختران يا حتي بيوه‌زناني بزرگ‌تر از خودشان مي‌شود، غافل شد.

زير سايه بحران

اما در نقطه مقابل، برخي جامعه‌شناسان از بروز چنين ازدواج‌هايي ابراز نگراني مي‌كنند؛ چراكه معتقدند، از آنجا كه اغلب اين ازدواج‌ها بر مبناي روابط عاطفي يك‌طرفه شكل مي‌گيرد، همين امر موجب متزلزل شدن پايه‌هاي زندگي اين زوجين مي‌شود.

يك جامعه‌شناس و استاد دانشگاه معتقد است؛ در بيشتر اين ازدواج‌ها، زنان به همسران جوان خود علاقه‌اي افراطي و وابستگي شديد پيدا مي‌كنند؛ در حالي كه مرداني كه اغلب با انگيزه‌هاي اقتصادي زناني را با فاصله سني 10 سال يا حتي بيشتر از سن خود انتخاب كرده‌‌اند، به اين ازدواج‌ها ديدگاه‌هاي ابزاري و مادي دارند و پس از مدتي، زنان با درك چنين برداشتي از همسرشان متنفر مي‌شوند و اين احساس تنفر و سرخوردگي به مراتب شديدتر از بروز چنين حالتي در ازدواج‌هاي عادي و متداول در عرف جامعه است تا جايي كه در بسياري از موارد، موجب بروز اختلافات شديد و گاه حتي شعله كشيدن حس انتقامجويي مي‌شود؛ چراكه اين زنان نمي‌توانند بپذيرند كه همسر جوانشان، آنها را صرفا براي پول مي‌خواسته و احتمالا با دختري جوان‌تر از او رابطه عاطفي موازي داشته است يا در افكار خود به روزهايي مي‌انديشد كه به لحاظ مادي به حدي از امكانات رسيده باشد كه به جاي زندگي با او، سراغ دختري جوان و متناسب با سن و سال خود برود.

بزرگ‌تر بودن زن، يكي از دلايل طلاق

دكتر امان‌الله قرائي‌مقدم در حالي كه به دختران و پسران جوان توصيه مي‌‌كند، در حد امكان از اين‌‌گونه ازدواج‌ها خودداري كنيد و به ازدواج‌هايي متناسب‌تر بينديشيد، در واقع اين تفاوت سني را امتيازي منفي در زندگي مشترك زوجين مي‌داند؛ زيرا تحقيقات 34 ساله اين جامعه‌شناس و همكاران وي درباره بيش از 2000 پرونده طلاق، بيانگر اين امر است كه يكي از مهم‌ترين دلايل طلاق در ميان زوجين، بروز همين تفاوت سني است؛ يعني بزرگ‌تر بودن زن از مرد؛ زيرا اين پديده چه از نظر فرهنگي و چه از نظر اجتماعي در جامعه ما پذيرفته شده نيست. وي تاكيد مي‌كند: در حالي كه فرهنگ سنتي ايران مي‌گويد بزرگ‌تر بودن مرد در ازدواج يك ارزش است، بنابراين چنين‌ به نظر مي‌رسد كه اگر اين ازدواج‌ها محكم نباشد، در مدت كوتاهي با شكست مواجه مي‌شود.

اين كه عرف‌شكني‌هاي سني در ازدواج بويژه از اين منظر كه مردان از زنان كوچك‌تر باشند، آيا مي‌تواند به يك بحران نگران‌كننده تبديل شود؟ اين كه آيا چنين ازدواج‌هايي موانع ازدواج بر سر راه دختران و پسران مجرد را برطرف مي‌كند؟ آيا افزايش تمايل پسران مجرد به ازدواج با دختران يا زنان مجرد يا مطلقه سن بالا، راه ازدواج را براي دسته ديگري از دختران در آستانه ازدواج كه در گروه سني خود به دنبال همسر مناسبي مي‌گردند، مي‌بندد؟ اين پرسش‌ها و هزاران اما و اگر ديگر احتمال‌هايي است كه هنوز از نگاه كارشناسان و صاحب‌نظران از حد يك فرضيه به مرحله اثبات قطعي نرسيده؛ اما واقعيت اين است كه نمي‌توان و نبايد از بحث تفاوت سني كه به عنوان يكي از فاكتورهاي اصلي در ازدواج‌هاي ناهمسان همواره از سوي كارشناسان و مشاوران خانواده روي آن تاكيد شده و مي‌تواند زمينه بروز اختلاف خانوادگي و در نهايت طلاق و فروپاشي زندگي‌هاي مشترك را فراهم كند، غافل شد.

جام جم آنلاين: مرد فروشنده، جعبه‌هاي رنگارنگ كوچك و بزرگي را كه حاوي خريدهاي زن و مرد بود، به كارگرش مي‌دهد تا آنها را بدقت در خودروي شيك و آخرين مدلشان جا بدهد و بعد با چرب‌زباني خاص خودش رو به زن مي‌گويد: «مبارك باشد. يك ميليون و سيصد هزار تومان. البته اصلا قابلتان را ندارد.» زن در حالي كه چك‌پول‌هاي سبزرنگ را مي‌شمارد، صداي فروشنده را مي‌شنود كه رو به مرد جوان مي‌گويد: «واقعا مادر دست و دلبازي داريد، قدرشان را بدانيد»!

مرد جوان كه ديگر مدت‌هاست ديدن نگاه‌هاي متعجب و پچ‌پچ‌هاي درگوشي برايش عادي شده، ترجيح مي‌دهد به روي خودش نياورد و سكوت كند مثل هميشه؛ اما باز هم اين زن است كه بلافاصله با گفتن اين‌كه: «ايشان همسرم هستند نه پسرم»، فروشنده را از اشتباه درمي‌آورد. براي لحظاتي سكوت بر فضا حاكم مي‌شود. فروشنده در حالي كه بسختي تعجب خود را پشت لبخند تصنعي‌اش مخفي كرده و نمي‌داند چطور بايد سر و ته قضيه را هم بياورد، مي‌گويد: «حالا چه فرقي مي‌كند. مهم اين است كه آدم در ازدواج شانس بياورد»….>>>>>

منتشر شده در سایر

اولین باشید که نظر می دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *